دانش‌جوی حرف‌دار

آن‌چه می‌فهمم، می‌نویسم

دانش‌جوی حرف‌دار

آن‌چه می‌فهمم، می‌نویسم

دیروز (29 اسفند 95) رئیس جمهور سابق دست به قلم شده‌اند در حمایت از نامزد که او را  « #مستقل، صالح، مومن، انقلابی، مردمی، پاک، کارآمد و دلسوز ملت» خوانده‌اند. 

 

به مرور 3 نکته اکتفا کنیم:

1. «اینجانب مصمم هستم با استعانت از پروردگار متعال ، وظایف سیاسی و اجتماعی خود را در قبال مردم و کشور عزیزم به گونه ای انجام دهم که مردم اطمینان یابند ، افراد صالح از دایره انتخاب آنان کنار گذاشته نخواهند شد.»

فرض کنیم آقای حمیدرضا بقایی، نامزد مورد حمایت ایشان رد صلاحیت شوند. دقیقا آقای احمدی‌نژاد چه می‌خواهند بکنند؟ اساسا چه کار می‌توانند بکنند؟ اگر می‌توانند کاری کنند، چرا در 92 نکردند؟

2. «خوشبختانه با حضور و کاندیداتوری برادر عزیزم آقای بقایی ، فضای انتخاباتی و سیاسی از دو قطبی انحصاری دو جناح سابقه دار در حاکمیت خارج شده»

همین چند روز پیش را به یاد بیاورید، نامه رحیم‌مشائی به خاتمی را. همان نامه‌ای که از برادر کوچکتر خطاب به برادر بزرگتر نوشته شده بود! احمدی‌نژاد و مشائی در آن نامه قدری پرِ پتو را کنار زدند و خودِ واقعی‌شان را نشان دادند.

3. احمدی نژاد در این نامه هشت صفت را برای بقائی برشمرده است:‌ مستقل، صالح، مومن، انقلابی، مردمی، پاک، کارآمد و دلسوز ملت.

بقیه‌ی اوصاف به جای خود؛ اما دقیقا معیار کارآمدی کدام است؟‌ بر اساس چه سنجه‌ای و کدام سابقه‌ای و چه داده‌ای و چه ارزیابی می‌توانیم بقائی یا هر نامزد دیگری را برای تصدی منصب ریاست جمهوری کارآمد بدانیم؟

در مورد کارآیی و کارآمدی بیشتر خواهم نوشت...

 

متن نامه در : yon.ir/riToE

احمدی‌نژاد هرچه بود، حداقل موجب نهادینه شدن احساس حقارت، ترس، التماس به بیگانه و توسل به طاغوت نبود. هرچه بود، در ابتدای صحبت‌‌هایش و توسلات همیشگی‌اش به حضرت حجت ارواحنا لتراب مقدمه الفداه، انسان را به وجد می‌آورد.

هر از گاهی خبری از دستاوردهای جدید بروبچه‌های مسلمان ایرانی می‌شد. هسته‌ای داشتیم، هوافضا و موشک داشتیم، ماهواره هوا می‌کردیم، هواپیما می‌ساختیم، تکنولوژی‌های گوناگون را توسعه می‌دادیم، در تجهیزات نظامی کارهایی داشتیم؛ خلاصه یک چیزهایی داشتیم که به خودمان، ایرانمان، اسلاممان و مملکتمان ببالیم. لااقل خودمان با خودمان عزت داشتیم.

 

اما این چند سال و دوران صدارت این عذاب الهی چه؟ چه داریم که به آن دلخوش باشیم؟ چه می‌کنیم؟

نه تیری و تفنگی، نه موشکی، نه صنعت هسته‌ای، نه فناوری‌های نوین، نه ... نه ... نه ...

 

امروز که تیزر انیمیشن نبرد خلیج فارس 2 را دیدم، آه کشیدم که یادِ آن روزهای شیرین پرتابِ ماهواره امید بخیر!

کی بشود دوباره آن روزهای حماسی و آن اشک‌های خالصانه را ببینیم. به حول الله و قوته

منِ دانشجو وقتی با بودن سرِ کلاسِ استادِ بی‌سوادِ رِله‌یِ به‌دردنخور، به وجد می‌آیم از راحتی و ولنگاری؛ هنر تغییر دادن جهان که هیچ، عُرضِه‌یِ نگه داشتن بند تنبانم را هم ندارم!

مدت‌هاست که دانشجو موذِّن جامعه نیست، لالایی‌خوان است!

فیدلِ فقید

اینطور که کاخ سفید نوشته، امروز اولین پرواز تجاری برنامه‌ریزی شده‌ی آمریکایی در هاوانا به زمین نشسته‌؛ سخت و جالب است:


Today, for the first time in over 50 years, a scheduled commercial flight took off from the United States and landed in Havana, Cuba—opening new horizons of opportunity for both the American people and the Cuban people. In the days ahead, the Cuban people will recall the past and also look to the future. As they do, the Cuban people must know that they have a friend and partner in the United States of America.


خبر را امروز صبح، چند دقیقه قبل از رسیدن به محل اقامت سفیر کوبا در ایران خواندیم؛ رفته بودیم برای امضای دفتر یادبودی که برای فیدلِ فقید گذاشته‌اند! رفته بودیم برای قدر دانستن مجاهدت فیدل!
موقع نوشتن اما خواستیم بنویسیم از همان‌جایی که هستی برای حاصل عمرَت دعا کن؛ که کار مَملِکَتَت به برجام و دلار 4000 هزار تومانی و کاسه‌لیسی وزیرِ کدخدا نرسد! که باید بترسیم از هرجایی که پای این جماعت نَحس به آن باز شده.

دقایق آخر، آقای سفیر، جناب ولادیمیر آندره گونزالس کِسادا،‌ لطف کردند و به درخواست ما، از فیدل برایمان گفتند! گفتند که همسن‌ شما که بود، یا زندان بود یا در حال مبارزه؛ اینطوری یک مملکت را تکان داد!

آخرش ما ماندیم و بِدَدرد نخوردنمان!
دقایق آخر صحبت‌هایِ سفیر را ببینید:

خب یکی نیست بگوید مگر کلا دنیا چندتا برون و درون دارد
درون دل که باشی، هر چه هم ‌برون، اما داخلی، گرمی، این دل آتش دارد لامصب

اما؛
اما برون که باشی، ولو در آغوش، برونی؛
نیستی، سردی...

دانلد ترامپ، رئیس‌جمهور منتخب ایالات متحده هم وعده‌های صد روزه داده و مشخصا چند دستور را برای 20 ژانویه، روز شروع کارش، ردیف کرده است.
در بین وعده‌هاییش در خطابه‌ای 2ونیم دقیقه‌ای، دو مورد جالب توجه دیده می‌شود که برای ما هم درس‌آموز است.

اولی قانونی است که به موجب آن، تصویب هر قانون جدید، نیازمند لغو دو قانون قدیمی است:
On Regulation, I will formualte a law wich says that for every new regulation, two old regulations must be eliminated.
مشکل انباشت و تعارض قوانین گریبان کشور ما را هم گرفته؛ بعید می‌دانم هیچ از یک مقنانی که در خانه ملت نشسته‌اند، سوابق قانونی را که به آن رای می‌دهند بدانند.

و دوم، ممنوعیت 5 ساله‌ی لابی‌گری برای مقامات ارشد اجرایی دولت است. ممنوعیتی که این افراد را مادام‌العمر از لابی‌گری برای دول غیر باز می‌دارد:
On ethics reform, as part of plan to drain the swamp, we will impose a five-year ban on executive officials becoming lobbyist after they leave the administration; and a lifetime ban on executive officials lobbying on behaf of a foreign government.

برای این یکی هم مثال نزنیم بهتر است؛ کم دیده‌ایم کسانی را که هنوز دوران خدمتشان به انقلاب (و سفره‌اش) تمام نشده، یک گوشه‌اش را مثل موریانه جویده‌ و دیگرش را به دوش گرفته‌اند؟!؟!؟

ویدیوی کامل صحبت‌های ترامپ در یوتیوب | youtube.com/watch?v=7xX_KaStFT8

حرف‌های صد من یک غاز

بعد از طلوعِ افتضاحِ فیش‌هایِ حقوقِ نجومی در بهارِ امسال، اوایل تابستان ریاستِ جمهورِ محترم در بیانیه‌ای مکتوب به مطلعِ «ملت شریف ایران» حرف‌ها زدند و قول کارها دادند. پاییز نشده، خزانِ غیظِ ملت هم رسید و فیش‌های حقوقی هم رفت زیر خاکسترِ «ملتِ شریفِ ایران» تا به موقع نه برای احقاق حقشان، بل برای احیای شرافتشان قد علم کنند.

آقای رئیس در آن‌چه سایت دفترشان آن را «بیانیه مهم رییس‌جمهور خطاب به ملت شریف ایران در پی گزارش حقوق‌های نامتعارف برخی مدیران» نامیده و قول «استفاده از فرصت برای ساماندهی نظام شفافیت اطلاعات» را داده، بعد از حمد و ثنای الهی و در بند 4 آورده است:

«از هیئت دولت و وزرای محترم خواسته­ام تا علاوه بر مواردی که در سطح وزارتخانه‌ها و بانک­ها به‌فوریت به مرحله اجرا درآمده است، موارد مشابه دیگر در کلیه دستگاه­های اجرایی را حداکثر ظرف یک ماه بررسی، اصلاح و اجرا نمایند. از آن تاریخ به بعد تمامی دستگاه­ها موظف‌اند تمام حقوق و مزایای دریافتی کلیه مقامات کشوری و لشکری را به‌صورت حداقل و حداکثر دستمزد و پرداختی ماهانه در سایت وزارتخانه یا سازمان ذی‌ربط، و همچنین در سایت سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور برای آگاهی عموم درج نمایند؛ هرگونه پرداختی ورای این مبالغ تخلف به شمار آمده و موجب ضمان و تخلف اداری محسوب خواهد گردید.»

ادامه مطلب...

بیش از سه‌چهارم عمر دولت محترم را می‌توان در یک کلمه خلاصه کرد: «قُمپُز»(1)

از برجام و برنامه‌ی ششم و سبک جدید قراردادهای نفتی و اقتصاد مقاومتی و کارت سوخت و ... که بگذریم، قامت راست کردن دولت برای «کنسرت» را کجای دلمان بگذاریم؟

 عجالتا دو پیشنهاد را باهم مرور کنیم:

  1. اول پیشنهادی است برای کمتر از 10 سال دیگر، چنین روزهایی، 1404! که (احتمالاً) پایان برنامه‌ی چشم‌انداز «20»ساله‌ی نظام است و عدل پایان کار دولتی که خدا می‌داند کیست! با سنتی که دولت از خود به یادگار گذاشته، دومینویِ «تقصیر قبلی‌ها» تا آنجا هم خواهد رفت و برنامه‌‌های کلان نظام را به سُخره خواهد گرفت. پیشنهاد این است که دولتِ آقای روحانی در پایان کار خود با بنیان نهادن سنتی حسنه، گزارشی رسمی و مکتوب مبتنی بر داده‌های باز (2) به مردم ارائه کند. وجه ممیزه‌ی این گزارش‌ هم صحت‌سنجی آن توسط «عمومِ مردم» و ارائه پیشنهاد‌های اصلاحی و تکمیلی به دولت بعدی توسط مردم است(3). گزارشی که حتماً در قرنِ بعدی به دادِ آبروی حضرات خواهد رسید؛ اگر از تاریخ و شمشیر تیزش بترسند.
  2. دوم اما در مورد کنسرت‌هاست. قبول! کنسرت جزء حقوق شهروندی «همه‌ی» مردم ایران است (که هست!) و خراسان و غیر خراسان ندارد. اما چرا تبعیض؟ مگر مردم قُم دل ندارند؟ کنسرت جزء حقوق شهروندی و آزادی اجتماعی مردم بزرگوار قم نیست؟ دولتِ ما هم که اصلاً اهل «قمپز» و «تبعیض» نیست. پس بسم‌الله: «از امروز برای برگزاری کنسرت در شهر مقدس قم هم اقدام کنید.»

1: «قمپز» را در واژه‌یاب ببینید: vajehyab.com/?q=%D9%82%D9%85%D9%BE%D8%B2

چالش شفافیت برجام

کم‌کم به بهانه‌های مختلف، راه‌حل‌هایی را با نگاه شفافیت و حاکمیت باز باهم مرور خواهیم کرد؛ راه‌حل‌هایی که در صورت اجرا به لطف خدا می‌توانند زمینه‌های حل بسیاری از مشکلات کشور را در ترکیب با دیگر فرآیندها و سازوکارها فراهم آورند.

این بار به بهانه‌ی صحبت‌های دیشب(21 تیر 95) آقای عراقچی، پیشنهادی بُرد-بُرد برای حل نزاع اصلی موافقان و مخالفان برجام (به عنوان یک توافق) قابل ارائه است:

  1. از اصلی‌ترین اختلافات بین موافقان و مخالفان، رفع یا عدم رفع تحریم‌های مختلف و ارتباط و عدم ارتباط آن‌ها با مسئله‌ی هسته‌ای است. نزاعی که حل آن با توجه به اطلاعاتی که به‌صورت عمومی منتشرشده و در دسترس همگان است، بسی ساده است؛ اما رسیدن به یک موضع واحد حتی در سطح کلان نظام به خاطر در پیش گرفتن روش حل مسئله‌ی نادرست، ناممکن به نظر می‌رسد.
  2. پس مسئله چه شد؟ «اختلاف و برداشت‌های مختلف از خواستگاه و وضعیت تحریم‌های مختلف، از زمان انقلاب تاکنون»
  3. راه‌حل‌هایی که اجراشده و بی‌جواب مانده چند مورد است: مصاحبه‌های طرفین در تبیین موضع خود، گزارش‌های تحلیلی از وضعیت تحریم‌ها، ارائه مستندات ضمنی، مثل آمارهای اقتصادی در دفاع از نگاه خود و ... .
  4. مشکل راه‌حل‌های رایج چیست؟ متمرکزند؛ امکان صحت‌سنجی دقیق خودِ مطالب و مستنداتشان به‌سادگی میسر نیست؛ ثبت نمی‌َشوند و قابل ارجاع نیستند؛ همه به‌صورت متمرکز و ترکیبی در دسترس نیستند(در منابع مختلف پراکنده‌اند)؛ ...
  5. راه‌حل پیشنهادی چیست؟ «(سامانه) شفافیت برجام.» به طور کلی مهم‌ترین بخش این سامانه را بخش «تحریم‌ها» شکل می‌دهد که درآن اطلاعات اولیه‌ی هر تحریم مبتنی بر اسناد سازمان ملل یا نهاد وضع‌کننده تحریم وارد شده است. هر مخاطب می‌تواند بر اساس تحلیل خود وضعیت هر تحریم و نسبت آن با برجام را مشخص کند. طبیعی است که مخاطبان بسته به تخصص یا قوت مطالب و اسناد خود، ضریب اثرهای متفاوتی دارند.
  6. نتیجه چیست؟ یک راه حل ساده و بسیار کم‌هزینه که می‌تواند مبتنی بر جمع‌سپاری نخبگانی و پرهیز از روش‌های متمرکز و پرهزینه و درفرآیندی با قابلیت نظارت عمومی، برآیند نظرات مختلف نسبت به برجام و وضعیت تحریم‌ها را نشان دهد. در این سامانه، علاوه بر آن‌که نقشه‌ای دقیق و هوایی از وضعیت کشور نسبت به تحریم‌ها داریم، می‌توانیم تحلیل‌های ترکیبی خوبی هم ازآنچه بیان‌شده داشته باشیم. محملی هم می‌شود برای فراموش‌نشدن حرف‌‌هایی که راحت بیان می‌َشوند و راحت‌تر به هیچ انگاشته می‌شوند.

با این نگاه، وزارت خارجه و دولت را به چالش شفافیت برجام دعوت کنیم. احتمالا زدودن گرد و غبار از چهره‌ی برجام، ما را بیشتر از انوار پرفروغش بهره‌مند خواهد کرد. بهترین گزینه هم برای اجرای منصفانه‌ی این چالش، جمعی از تشکل‌های دانشجویی هستند.

توفیقی باشد بیشتر و دقیق‌تر از این نگاه و این راه‌حل خواهم نوشت. اما به نظر شما، این راه‌حل به چه مسائل دیگری قابل تعمیم است؟ مهم‌تر اینکه نقاط و ضعف و قوت آن چیست؟