دانش‌جوی حرف‌دار

آن‌چه می‌فهمم، می‌نویسم

دانش‌جوی حرف‌دار

آن‌چه می‌فهمم، می‌نویسم

هرچند 6 ماه گذشته اینجا بی‌نوشته ماند*؛ اما نوشتم برای آن‌که باید می‌خواند و کیف می‌کرد؛ که از اتفاق خواند و کِیف کرد. جاهای دیگری** هم نوشتم که به اسم خودم نبود، ولی مقبول افتاد.

از تبریک سال نو و آرزوهای خوب که بگذریم، کرمی در تنبانم لول می‌خورد که هرچند شلوغ، هرچند گرفتار، اما مثل همه‌ی شلوغ‌های گرفتاری که وقت می‌گذارند و می‌نویسند، بگذارم و بنویسم. برای من «نوشتن راه نظم اندیشه‌ها» بوده و هست، هر وقت منظم و مرتب در مورد در و دیوار و زمان و زمین نوشته‌ام، ذهنم نظم و نسق گرفته و گرنه تبدیل شده به دار‌المجانین!

اتفاقا حالا که دارند تلگرام را هوا می‌کنند و همه می‌فهمند که وبلاگ تنها رسانه‌ی نوستالژیک پایدار ماست، باید نوشت. 

هرچند 6 ماه گذشته اینجا بی‌نوشته ماند، ولی مثل همیشه وبلاگ‌های مورد علاقه‌ام را خاموش و بی‌صدا خواندم و لذت بردم، تا امروز که «فراخوان سینما‌روی دورهمی بلاگرانه» را از هولدن دیدم. خلاصه این که بناست برویم «به وقت شام» ببینیم و بعد هم گل بگیم و بُلبُل بشنویم. وقت و فرصتی داشتید، ببینیمتان!

*پ.ن.1: نوشته‌ی قبلی از جمله مختصرنویسی‌هایی بود که در کانالی تلگرامی منتشر می‌شوند، خودم هم نفهمیدم چرا اینجا هم گذاشتم!

** پ.ن.1: مثلا: کانال تلگرامی گاه‌نوشت

دکتر امیر سیاح در یادداشتی به بررسی نقش دولت‌ها در حمایت از رشد و گسترش کالای داخلی پرداخته است:
یادداشت مختصر و جالبی است که توصیه می‌کنم بخوانید. در بخشی آورده‌اند: 

«در کشور ما عموما تصور می­‌شود شرکت‌های بزرگ و موفق در تولید و فناوری، بدون دخالت دولت و کاملا براساس سازوکار بازار رشد یافته و به موفقیت رسیده­‌اند. این سوءتفاهم که متاسفانه در مراکز دانشگاهی و حتی سیاستگذار کشور ما رواج دارد، به قانون­گذار و سیاست­گذار ایرانی به‌طور غیرمستقیم می­‌گوید در کشورهای موفق، دولت به‌جای حمایت از تولید، خود را از اقتصاد کنار می‌کشد تا بخش خصوصی خودش راه را پیدا کند و موفق شود پس حمایت دولت از تولید، فایده‌ای ندارد و هدردادن منابع است. بررسی حمایت‌های کشورهای با اقتصادهای قوی نشان می‌دهد انواع حمایت‌های مستقیم و غیرمستقیم دولت در تولد و رشد بنگاه‌های بزرگ، نقش اساسی داشته است. چه در دوران غیر صنعتی و چه حتی در عصر حاضر.

سوءتفاهم یادشده بیشتر ناشی از ارائه‌ی اطلاعات ناقص یا نادرست از روند صنعتی شدن کشورهای غربی و نیز خاور دور و نقش دولت‌ها در این روند است. مطالعات جدید و منتشر شده نشان می‌دهد حتی دولت ایالات متحده، که به ظاهر مشی اقتصادی لیبرال­‌تری نسبت به اقتصادهای اروپایی دارد، از دهه‌ی ۱۸۳۰ تا جنگ جهانی دوم، با افزایش تعرفه‌ی کالاهای وارداتی مشخصا به قصد حمایت از صنایع داخلی، یکی از حمایت‌گرترین کشورها در جهان بوده است(Stensrud,۲۰۱۶: ۲).

الکساندر همیلتون، اولین وزیر خزانه‌داری آمریکا و معمار توسعه‌ی صنعتی این کشور در اواخر قرن هجدهم، معتقد بود که کشور عقب‌افتاده‌ای مثل ایالات متحده [در اواخر قره هجدهم]، صنایع نوزاد را تا زمانی‌که بتوانند روی پای خود بایستند باید از رقابت خارجی در امان نگه دارد.(chang,۱۹۹۸:۸۱)»

و در ادامه به معرفی دو کتاب پرداخته‌اند:

  • هزینه‌های سفر اربعین شده سرگرمی‌ رسانه‌ها. از زبان مردم می‌نویسند که چرا باید 16هزار تومان پول بیمه بدهیم و 8 هزار تومان پول فلان و چندرغاز برای بلان؛ هزینه‌هایی که سرجمع کم از 50 هزار تومان می‌شوند. در فضای این خبرها، کلیدواژه‌ی مشترکی به چشم می‌خورد: «دولت»؛ گویی مسئولیت همه‌ی این امور از ویزای عراق تا بیمه مسافر با دولت است.

  • البته که علقه‌ای به دولت ندارم. غرض، کثافت‌کاری رسانه‌ای حتی با مستمسک قراردادن اربعین مقدس است. مهم‌تر، سرگرم کردن مردم به مسائلی گذرا و کم‌اهمیت و فارغ شدن از مسائل اصلی کشور.

  • شما هم نفتی شدن شعائر دینی را قبول دارید؟ سال به سال بوی نفت بیشتری از هیئات و منبرهای سلبریتی‌گونه به مشام می‌رسد و حسِّ اشمئزاز آدمی را دوچندان می‌کند. آن‌قدری که دربه‌در بگردد دنبال یک منزل ساده گوشه‌ی این شهر وحشی برای ساعاتی عزاداری.

  • بیندیشیم: «آیا دولت وظیفه دارد عزاداری اربعین را برای همه مردم به صورت کامل رایگان کند؟» اگر بله چرا و اگر نه چرا و حد وظیفه‌ی دولت را تا کجا می‌دانید؟

«تلاجن» بیش از دو سال پیش مروری بر زیست‌اجتماعی محیط پیرامونش داشته و گفته از «شرایط حادِّ پارادوکسیکال» رنج می‌بریم. (آن‌چه نامش را التقاط می‌گذارم.) بعد، شرایط حادِّ پارادوکسیکال دخترِ جوان 21ساله را وصف کرده که چه ظلم‌های خفی و جلی که بر حق او و امثال او روا نمی‌شود. دستِ آخر پیش‌بینی‌ دردناکی دارد که اگر چنین پیش برویم، وضع بدتر و بدتر خواهد شد. 

نوشته‌ی تلاجن را در وبلاگشان بخوانید و به دو سوال ساده بیندیشید:

  1. آیا پیش‌بینی تلاجن درست بود؟ وضعیت شهرویور 96 را نسبت به شهریور 94 چطور می‌بینید؟
  2. حقوق چه کسانی در سپهر جامعه و سیاست ایران به درستی رعایت می‌شود؟ و چرا؟

  • یکی از کارهای خوبی که در تلگرام هست اما در وبلاگستان نیست(چون ساده نیست)، هم‌رسان کردن نوشته‌های خوب است. به خصوص نوشته‌هایی که بخشی از شهرآشوب ذهن را روی دایره می‌ریزد، همرسان کردن به این امید که کسی بخواند و بعد یا حسِّ همدردی کند یا به هیچ انگارد. (در مورد این دو حس بیشتر بخوانید: «حرف‌های شخصی به چه درد همه می‌خورد؟»)
  • با این نگاه، اگر مطلب خوبی بخوانم آن را هم‌رسان می‌کنم. اولین بار هم اصطلاح «هم‌رسان» را از بی‌بی‌سی فارسی شنیدم.

بسیار سفر باید تا (شاید) پخته شود خامی

چقدر دلم برای روزهای نوشتن، بودن در جامعه‌ی وبلاگی‌ها، حتی آن بلاگفا(ی لعنتی) تنگ شده؛

هرچه پیش‌آمدیم، بدوبدوها بیشتر شد، ایستادن‌ها و فهمیدن‌ها کمتر.

اینترنت هم اینترنت‌ِ قدیم، آدم‌ها باصفاتر بودند، بیش‌تر دورِ هم بودند؛ حال هم را می‌پرسیدند. همین سر زدن اتفاقی به وبلاگ و دیدن دو تا کامنت احوال‌پرسی،‌ برای نوشتن این چند خط در این هیری‌بیری کافی بود. 

این روزها را در شهر تایپه، پایتخت جمهوری چین (تایوان) می‌گذارنم. سفری کوتاه و مختصر، برای دیدن، فهمیدن و نفس کشیدن. 

اگر دوست داشتید بخش‌هایی از این سفر را ببینید، @safargraph در تلگرام را بخوانید. سفرگراف کانالی است برای انتشار گزارش‌های گزیده از کاوش‌های رفقا که انشاالله چراغش خاموش نمی‌شود. 

هیچ‌کس باهوش تر از همه‌کس نیست
«حضور مردم در صحنه» از ارکان حیات اجتماعی جمهوری اسلامی است. اما «حضور مردم در صحنه یعنی دقیقا کجا»؟
این روزها دو مثال بیشتر نداریم: انتخابات و راهپیمایی‌ها. 
اما آیا حضور مردم در صحنه، فقط همین دو مورد است؟
اساسا آیا مردم می‌توانند از مسیری جز انتخابات در حکمرانی مشارکت کنند؟ 
آیا مشارکت صرفا به معنی اعلام نظر است یا می‌تواند کمک حکومت در انجام فعالیت‌هایش باشد؟
تکنولوژی، زیست فردی و اجتماعی ما دگرگون کرده است. مفاهیمی مثل جمع‌سپاری دست‌مایه‌ی تغییر رویکردهایی جدی در عرصه‌های مختلف، از کسب‌وکار تا حکمرانی شده است. آیا وقت آن نرسیده جمهوری اسلامی به فکر استفاده و مدیریت درست و هدفمند از تکنولوژی در ترکیب با قدرت مردم برای تحقق اهدافش باشد؟

حالا که انتخابات دیگری هم گذشت، مروری کنیم بر اشکالات ساختاری و فرآیند انتخابات.

  • چه مصائب و گرفتاری‌هایی داریم و درمان آن‌ها چیست؟
  • چه باید بکنیم تا کم‌کم اشکالات انتخابات را برطرف کنیم؟
  • برطرف کردن اشکالات فرآیندها و ساختارهای انتخاباتی، نیاز به چه اصلاحاتی دارد؟
  • آیا چند قانون ساده کفایت می‌کند یا باید به فکر اصلاح قانون اساسی بود؟

با همفکری جمعی از فضلا و رفقا،‌ فهرستی از آسیب‌های فرآیندها و ساختارهای انتخاباتی تهیه‌ کرده‌ایم که در حال تکمیل و بروزرسانی است. اگر خواستید مطالعه کنید یا حتی در تکمیل آن مشارکت بفرمایید؛ بسم الله: https://goo.gl/mUu6LU

پیرامون پیام حضرت آقا (حفظه الله) برای سال جدید:
1. بعد از چند سال با شعارهای اقتصادی، امسال به جزئیات ماجرا ورود کردند؛ که «اقتصاد مقاومتی یک مجموعه است؛ این مجموعه اگر فقط در زیر نام اقتصاد مقاومتی مورد توجّه قرار بگیرد، ممکن است چندان منشأ اثر نباشد؛ من علاج را در این میبینم که این مجموعه را به نقاط مهم تقسیم کنیم و برای هر نقطه‌ی کلیدی و مهمّی یک فصلی از زمان را قرار بدهیم»
یعنی رهبری مشغولند به بیان بدیهیات سیاست‌گذاری کلان مملکت که کار دولت‌مردان و اساتید است. یعنی مسئولین، از هر قوه‌ای و در هر شأنی، اینقدر حواسشان نبوده یا عقلشان نرسیده که خانه‌ی «اقتصاد مقاومتی» هزارجور تیر و تخته و گچ و خاک و ... می‌خواهد تا سرپا شود!
داستان نگویم. برگردید بگو مگوی دو هفته پیش جهان‌گیری و مجلس خبرگان را بخوانید که یکی می‌گفت اقتصاد مقاومتی محقق شده و دیگری می‌گفت نشده! 
2. «من در سال «اقدام وعمل» -که سال ۹۵ بود- از مسئولین محترم خواستم که ستادی برای اقدام و عمل تشکیل بدهند و تشکیل دادند؛ کارهای خوبی هم خوشبختانه انجام گرفت که #گزارش آن را به ما دادند؛ لکن آنچه انجام گرفته است، با آنچه مورد انتظار مردم و مورد انتظار ما است، فاصله‌ی زیادی دارد.»
«مردم باید به مسئولین کارنامه بدهند.».  مسئولین تراز اول ممکلت بعد از 4 سال صدارت بر کشوری 80 میلیونی؛ یک صفحه، یک دقیقه یا یک خط گزارش به مردم نمی‌دهند و بدتر آن که مردم هم راهی برای مطالبه و #هم‌خواهی ندارند. 
چه خوب می‌شود اگر:
- هر دولت در ابتدای فعالیتش، برنامه‌‌های کلان 4 ساله خود را ارائه کند.
- (بر اساس همین پیشنهاد حضرت آقا) اهداف 4 ساله را به خُردهای یک‌ساله تقسیم و به مردم ارائه کند. 
- در سامانه‌ای اینترنتی (که مشابه آن را در دنیا زیاد داریم) وضعیت پیشرفت هر فعالیت را برای عموم مردم گزارش کند. مردم هم بتوانند از همان سامانه حرفشان را بزنند. 
- آخر کار هم صدور کارنامه و اعلام نمره نهایی با مردم
3. «من علاج را در این میبینم که این مجموعه را به نقاط مهم تقسیم کنیم و برای هر نقطه‌ی کلیدی و مهمّی یک فصلی از زمان را قرار بدهیم، و از مسئولین و افراد شاخص و از آحاد مردم بخواهیم که همه‌ی همّت خود را بر روی آن نقاط کلیدی متمرکز کنند»
سیم ارتباط مردم و حکومت، حتی حکومت و مردم با هم قطع است. تنها کسی که ارتباطی با مردم و چهارکلام حرفِ حساب دارد، رهبری است. آیا نمی‌توان با استفاده‌ از فناوری‌های نوین، مشکل ارتباط مردم و حاکمیت را حل کرد؟
آیا نظریات جدید حکمرانی که مردم را در انجام فعالیت‌های ریز و درشت مملکت مشارکت می دهند، در کشور ما اجرایی خواهند شد؟

« ... این‌همه نوشتم که بگویم شاید بد نباشد شعار سال بعد از 13هه به در اعلام بشود. شعار سال در دیدارها و سفرهای نوروزی آن‌قدر مورد تحلیل کوچه و بازاری واقع می‌شود، انگاری پس از 13هه، شعار سال محقق شده و حالا که کم‌کم مملکت از خواب بیست‌روزه‌ی نوروزی بیرون می‌آید، باید برویم دنبال کار خودمان. اگر این ممکن نیست، پیام رهبری را بین مطرب‌ بازی‌های سال‌تحویلی صداوسیما و آن آقایی که هنوز عرق سفر نیویورکش خشک نشده، پخش نکنند. بگذارند بزن‌وبکوب که تمام شد،‌ بگویند حالا پیامی هم هست از رهبری؛ بشنوید. هیچ‌کدام آن‌ها اگر نمی‌شود، شعار سال را با زرق‌وبرق گوشه‌ی تلویزیون ننویسند، کَأنَّ صبح تا شب که پنجره جادو نگاه می‌کنی، اقتصاد مقاومتی را می‌کنند ته حلقت. هیچ‌کدام این‌ها هم که نمی‌شود، پیام آقای روحانی را بعدش پخش نکنند که بشود قوزبالاقوز. یا اقلاً اهل خطابه روی منبر‌های آخر هفته چیزی جز بیان چندباره‌ی پیام نوروزی رهبری و سخنرانی مشهد بگویند. مثلاً از اقتصاد مقاومتی در شهر و دیار خودشان خطابه بخوانند. خداوکیلی اگر هیچ‌کدام این‌ها نشد، می‌شود بی‌خیال کتاب و همایش و نشست و دستورالعمل خاموش کردن یک چراغ در هر اتاق ادارات در راستای اقتصاد مقاومتی شد.»

بخشی از یادداشت کوتاه سال تحویل سالی که الآن تمام شد: 2daneshjoo.ir/post/93