دانش‌جوی حرف‌دار

آن‌چه می‌فهمم، می‌نویسم

دانش‌جوی حرف‌دار

آن‌چه می‌فهمم، می‌نویسم

۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

می‌خواهند بهترین باشند

دو هفته پیش،‌ 4 آگوست، روز تولد اوباما، رویدادی به نام "Demo Day" در کاخ سفید برگزار شد. در این رویداد تعدادی از کارآفرینان برتر ایلات متحده که محصولشان در مرحله‌ی نمونه اولیه یا بعد از آن بود برای ارائه‌ی آن‌چه که طراحی کرده بودند در حضور ریاست جمهور(به عنوان بالاترین مقام ایالات متحده) دعوت شده بودند. این دعوت از طرف دفتر سیاست‌گذاری علم‌وفناوری کاخ سفید صورت گرفته بود. 

در بخشی از مطلبی که Megan Smith، اولین زنی که مدیر ارشد فناوری شده و Doug Rand مشاور(دستیار) کارآفرینی دفتر مذکور در وبلاگ سایت کاخ سفید نوشته‌اند، آمده است:

We've got to change that reality. As we work to keep our lead as the best place on the planet to start and scale big, innovative ideas, we've got to make sure more startup hotbeds emerge in every corner of America, and that those underrepresented in entrepreneurship are being tapped to fully contribute their entrepreneurial talents.

آن‌ها می‌خواهند و باور دارند که می‌توانند بهترین باشند و در این راه آن‌چه می‌توانند، می‌کنند.

نه قصد استفاده سیاسی دارم، نه آمریکا دوستم(بلکه نظام فعلی آمریکا را کثیف‌ترینِ نظام‌های سیاسی می‌دانم)؛ اما نمی‌شود از فعالیت‌های خوب این جماعت گذشت. باید دید چه کرده‌اند که فعلا دنیا کم و زیاد در مشتشان است و موضع قدرت دارند. که البته ما راهمان با آن‌ها جداست و بنانیست مسیری که آنان رفتند را برویم که به پیشرفت و توسعه برسیم. اما سازوکارهایی دارند که برای هر مسیری لازم است.

(مهم‌‌ترین آن‌ها از نظر من، اجرای «شفافیت» و «داده‌ باز» است. کلام مفصلی می‌طلبد که چرا مهم‌ترین، اما خلاصه‌اش این است که وقتی شما دقیق و صحیح بدانی در مملکتت چه خبر است، اعتماد می‌کنی،‌ همراهی می‌کنی، برای بهبود شرایط تلاش می‌کنی، راه حل ارائه‌ می‌دهی، شرایط خودت در جامعه‌ات را بهتر می‌فهمی و ... . )

ما در کشورمان سال‌هاست به دنبال جایگزینی اقتصاد دانش بنیان با نفت و درآمدهای حاصل از آن با درآمدهای نفتی هستیم. ناگفته پیداست که راه درازی در پیش داریم و اگر بخواهیم با شیوه‌ی کنونی و همت فعلی پیش برویم، در اصل تحقق این هدف باید مردد بود!

هدایت علم و فناوری به مسیر درست و به سمت حل نیازهای کشور،‌ چیزی نیست که خود به خود مدیریت شود. اگر دولت به مسأله ورود نکند و ریل‌گذاری صحیح انجام ندهد، ممکن است تلاش جوان ما در عین اخلاص،‌ نه تنها نیازی از مملکت خودمان برطرف نکند،‌ بلکه ناخواسته تلاشی شود در تکمیل جورچین دشمنان ما (شک نکنید که آمریکا اتم مصادیق دشمن است) و رفته رفته سرمایه‌های عظیم کشور بار سفر بربندند.

می‌توان ساختار ایالات متحده برای گسترش فناوری، نوآوری،‌ کارآفرینی و اقتصاد دانش بنیان را از مثال‌های خوب در دنیا دانست. از شتاب‌دهنده‌های حمایت شده از طرف دولت،‌ اتفاقاتی مثل Demo Day و انتصاب مسئولین بلند‌پایه در این زمینه از طرف دولت گرفته تا ایجاد سازوکارهای لازم در دانشگاه‌ها و موسسات تحقیقاتی.

حالا که بهانه‌ی تحریم برای توجیه تنبلی‌ها و کم‌کاری‌ها و کج‌فهمی‌ها از دست ما خارج شده، بهتر نیست بپردازیم به استحکام ساخت داخلی مملکتمان و بیخیال تنش‌زدایی با شیطان بزرگ شویم؟ 


پ.ن.1: این وسط،‌وظیفه‌ی مای دانشجو چیست؟

پ.ن.2: راه‌حل‌های چنین مسائلی را در کلام رهبری و دیدارهای رهبری با قشر جوان، فعال و نخبه‌ی جامعه بجویید.

پ.ن.3: خیلی درد دارد. وقتی ما و شیطان بزرگ سر یک چیزی توافق می‌کنیم، قطعا یک جای کار «ما» می‌لنگد. باید سریع این قسمت خراب را از بدن خارج کرد و دور انداخت، و الا کل بدن را می‌گنداند...

پ.ن.3: اگر مایلید در زمینه‌ی Demo Day بیشتر بدانید، لینک‌های ادامه‌ی مطلب را ببینید.

این نه، آن یکی...

ابوی ما یک داستان جالبی تعریف می‌کنند که:

کسی بوده که خیلی میل به مدیر شدن و امر و نهی کردن داشته. این بنده خدا از بس که توانا و هنرمند بوده، هرجا میرفته و به هر دری که میزده، اصلا آدم حسابش نمی‌کرده‌اند.

مینشیند و فکری می‌کند. گلاب به روی‌تان می‌شود مسئول یک دست به آب عمومی. می‌رود چندتا آفتابه‌ی رنگ‌و‌وارنگ می‌گیرد و می‌چیند در مدخل...

هرکس، هر آفتابه‌ای را بر می‌داشته، این شخص هم می‌گفته: «این نه؛ آن یکی!» و کیف میکرده از توانایی‌اش برای اداره دستشویی و دست به آب گذاران...

ما چند روزی میشد که گیر یکی از اقوام همین بابا افتاده بودیم؛ خدا را شکر به خیر گذشت و کار ما تمام شد، اما او هنوز با آفتابه‌هایش سرگرم است و خوش!

خدا هم او را و هم ما را از بند آفتابه‌های رنگ‌ووارنگ زندگی، برهاند...