دانش‌جوی حرف‌دار

آن‌چه می‌فهمم، می‌نویسم

دانش‌جوی حرف‌دار

آن‌چه می‌فهمم، می‌نویسم

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تحلیل سیاسی» ثبت شده است

این شهر بی‌صاحب

این‌ شهر بی‌صاحب؛ پرده اول:

  • شورای تهران وقتی محمدعلی نجفی را انتخاب می‌کرد از بیماری (و کهولت سن) او آگاه بود. (مراجع ذی‌صلاح هم نظر مثبتی به او نداشتند.)

  • آن‌ها 19 مرداد 96 با 21 رای (100% موافق) او را به عنوان شهردار انتخاب کردند. 17 روز بعد حکمش صادر شد.

  • 6 ماه بعد، اولین نوروز حکمرانی اصلاحات بر تهران، استعفای نجفی خبر ساز شد. یک ماه بعد، فروردین 97، آن‌ها استعفایِ دومِ مردِ استعفا را پذیرفتند.

  • شهر، یتیم می‌شود...

این شهر بی‌صاحب؛ پرده دوم:

  • شهر بیش از یک ماه بی‌صاحب است؛ شورا سرپرستیِ یتیم را موقتا به حسینی مکارم سپرده؛

  • زمزمه‌های تصویب قانون منع بکارگیری بازنشستگان به گوش می‌رسد؛ بیش از 200 نفر از مسئولین عالی کشور باید بروند. عده‌ای هم نباید بیایند، از جمله محمدعلی افشانی.

  • 23 اردیبهشت 97 شورا با نتیجه 19 به 2 او را بر حسینی مکارم چیره می‌کند؛ شهر دیگر یتیم نیست…

  • 6 ماه بعد، موعد اجرای قانون خداحافظی با پیرهای چسبنده به نظام است. افشانی هرچه توانست کرد تا بماند،‌ اما باز شهر یتیم می‌شود…

این شهر بی‌صاحب؛ پرده سوم:

  • 21 آبان 97، شورا با یک رای بیشتر پیروز حناچی را بر لیبرالِ بزرگ ترجیح می‌دهد؛

  • حناچیِّ معروف سازمان مجاهدین خلق را همه می‌‌شناسند، اما شورا کاری می‌کند که همه حواسشان جمع شود: «این و آن برادرند!». مراجع ذی‌صلاح ...

  • حناچی منتظر صدور حکم و تهران بی‌صاحب است؛ هرچند، فعلا سرپرست یتیم ماست.

  • نمی‌دانم حناچی حکم پدرخواندگی شهر را خواهد گرفت یا نه، تنها امیدوارم شش ماه دیگر تهرانِ عزیز برای سومین بار دردِ یتیمی را تجربه نکند.

«تلاجن» بیش از دو سال پیش مروری بر زیست‌اجتماعی محیط پیرامونش داشته و گفته از «شرایط حادِّ پارادوکسیکال» رنج می‌بریم. (آن‌چه نامش را التقاط می‌گذارم.) بعد، شرایط حادِّ پارادوکسیکال دخترِ جوان 21ساله را وصف کرده که چه ظلم‌های خفی و جلی که بر حق او و امثال او روا نمی‌شود. دستِ آخر پیش‌بینی‌ دردناکی دارد که اگر چنین پیش برویم، وضع بدتر و بدتر خواهد شد. 

نوشته‌ی تلاجن را در وبلاگشان بخوانید و به دو سوال ساده بیندیشید:

  1. آیا پیش‌بینی تلاجن درست بود؟ وضعیت شهرویور 96 را نسبت به شهریور 94 چطور می‌بینید؟
  2. حقوق چه کسانی در سپهر جامعه و سیاست ایران به درستی رعایت می‌شود؟ و چرا؟

  • یکی از کارهای خوبی که در تلگرام هست اما در وبلاگستان نیست(چون ساده نیست)، هم‌رسان کردن نوشته‌های خوب است. به خصوص نوشته‌هایی که بخشی از شهرآشوب ذهن را روی دایره می‌ریزد، همرسان کردن به این امید که کسی بخواند و بعد یا حسِّ همدردی کند یا به هیچ انگارد. (در مورد این دو حس بیشتر بخوانید: «حرف‌های شخصی به چه درد همه می‌خورد؟»)
  • با این نگاه، اگر مطلب خوبی بخوانم آن را هم‌رسان می‌کنم. اولین بار هم اصطلاح «هم‌رسان» را از بی‌بی‌سی فارسی شنیدم.

هیچ‌کس باهوش تر از همه‌کس نیست
«حضور مردم در صحنه» از ارکان حیات اجتماعی جمهوری اسلامی است. اما «حضور مردم در صحنه یعنی دقیقا کجا»؟
این روزها دو مثال بیشتر نداریم: انتخابات و راهپیمایی‌ها. 
اما آیا حضور مردم در صحنه، فقط همین دو مورد است؟
اساسا آیا مردم می‌توانند از مسیری جز انتخابات در حکمرانی مشارکت کنند؟ 
آیا مشارکت صرفا به معنی اعلام نظر است یا می‌تواند کمک حکومت در انجام فعالیت‌هایش باشد؟
تکنولوژی، زیست فردی و اجتماعی ما دگرگون کرده است. مفاهیمی مثل جمع‌سپاری دست‌مایه‌ی تغییر رویکردهایی جدی در عرصه‌های مختلف، از کسب‌وکار تا حکمرانی شده است. آیا وقت آن نرسیده جمهوری اسلامی به فکر استفاده و مدیریت درست و هدفمند از تکنولوژی در ترکیب با قدرت مردم برای تحقق اهدافش باشد؟

« ... این‌همه نوشتم که بگویم شاید بد نباشد شعار سال بعد از 13هه به در اعلام بشود. شعار سال در دیدارها و سفرهای نوروزی آن‌قدر مورد تحلیل کوچه و بازاری واقع می‌شود، انگاری پس از 13هه، شعار سال محقق شده و حالا که کم‌کم مملکت از خواب بیست‌روزه‌ی نوروزی بیرون می‌آید، باید برویم دنبال کار خودمان. اگر این ممکن نیست، پیام رهبری را بین مطرب‌ بازی‌های سال‌تحویلی صداوسیما و آن آقایی که هنوز عرق سفر نیویورکش خشک نشده، پخش نکنند. بگذارند بزن‌وبکوب که تمام شد،‌ بگویند حالا پیامی هم هست از رهبری؛ بشنوید. هیچ‌کدام آن‌ها اگر نمی‌شود، شعار سال را با زرق‌وبرق گوشه‌ی تلویزیون ننویسند، کَأنَّ صبح تا شب که پنجره جادو نگاه می‌کنی، اقتصاد مقاومتی را می‌کنند ته حلقت. هیچ‌کدام این‌ها هم که نمی‌شود، پیام آقای روحانی را بعدش پخش نکنند که بشود قوزبالاقوز. یا اقلاً اهل خطابه روی منبر‌های آخر هفته چیزی جز بیان چندباره‌ی پیام نوروزی رهبری و سخنرانی مشهد بگویند. مثلاً از اقتصاد مقاومتی در شهر و دیار خودشان خطابه بخوانند. خداوکیلی اگر هیچ‌کدام این‌ها نشد، می‌شود بی‌خیال کتاب و همایش و نشست و دستورالعمل خاموش کردن یک چراغ در هر اتاق ادارات در راستای اقتصاد مقاومتی شد.»

بخشی از یادداشت کوتاه سال تحویل سالی که الآن تمام شد: 2daneshjoo.ir/post/93

درباره پاسخ رهبری به هاشمی

از تکرار مکرراتی مثل تأثیر و تأثر فضاهای #مجازی و واقعی و بامبول تیم #هاشمی در رسمی نبودن حساب #توییتری و جک‌هایی که به سبک همیشه از ما صادر شد بگذریم و چند نکته را مرور کنیم:

1- برخلاف برخی تحلیل‌ها اجمالاً معتقدم هاشمی، #منتظری دوم نمی‌َشود. منتظری خودش ساده‌لوح بود، #بازی می‌خورد و توپش هم همیشه اُوت می‌شد! اما هاشمی نه‌تنها بازیگر نیست،‌ بلکه #کارگردان جریان مهمی از #سیاست کشور است. سیاستی که کم‌کم جدی‌تر و خشن‌تر پا میدان گذاشته  و کسانی چون روحانی را در دامن خود پرورش داده است. هاشمی بازی نمی‌خورد و بازی می‌دهد. هاشمی تا آستانه‌‌های صبر نظام و امت و امام پیش خواهد رفت، ولی از شخص آگاه و خائنی چون او، خروج از چارچوب #نظام و از دست دادن هرآن چه به برکت بودن در چارچوب نظام دارد، #بعید به نظر می‌رسد.

2- قبل‌ترها اگر اتفاقی می‌افتاد، #رهبری مدت‌ها بعد و به‌صورت #غیرمستقیم و در لفافه به آن واکنش نشان می‌دادند. اما هرچه از دوران #دولت_یازدهم و ساختارشکنی‌های آنان و حامیانشان می‌گذرد، پاسخ‌های رهبری، سریع‌تر، صریح‌تر و قاطع‌تر می‌گردد. چنین تغییر منشی جای تعجب ندارد. وقتی دشمن پا پیش می‌گذارد و کُری می‌خواند، #ولی_جامعه هم «ناچار» است یک‌تنه به میدان بیاید برای حفاظت از شجره‌ی طیبه‌ای که به او سپرده‌شده است. بدانیم که هرچه پیش‌ می‌رویم این تقابل علنی‌تر، جدی‌تر و سخت‌تر خواهد شد. با این وضع، #جامعه هم نمی‌تواند همان جامعه‌ی عموماً #خاکستری باشد. هرکسی برای ادامه‌ی حیاتش ناچار است برود سمت یکی؛ این وسط جایی برای بودن نیست.

3-مهم‌ترین حرف این است که مای قشر حزب‌اللهی نباید به جواب #رهبری(دقت کنیم که رهبری عالی‌ترین مقام کشور است) به امثال هاشمی بنازیم. جوابی رسمی و در سخنرانیِ عمومی به گفته‌ای مجازی. دقت کنیم و بفهمیم که ورود‌های رهبری به جزئی‌ترین مسائل در زمینه‌های مختلف، نشان از ضعف ساختار اجتماعی کشور، به‌خصوص قشر #حزب_اللهی (به معنی قشر جوان مؤمن انقلابی) دارد. جامعه‌ی تحت لوای #حکومت_اسلام و #ولی_فقیه باید آن‌قدر بالغ و فهمیده باشد که اولاً هر #فزرتی جرئت نکند به‌راحتی پرت‌و‌پلا بگوید و اگر هم گفت، بی‌وقفه چنان جوابی بشنود که ماستش را کیسه نکند. نه آن‌که چند روز بگذرد و رهبری این وسط خود را هزینه کند. اتفاقی که باز از سر «ناچاری» برای رهبری به عادت تبدیل‌شده و به‌غلط برای قشر «حزب‌اللهی» به «افتخار». البته پُرواضح است که این به معنی نفی تام ورود رهبری به مسائل خرد کشور نیست. ابداً.

راست‌گویی راست‌گویان

مناظره آقای #دکتر_ایزدی(عضو هیئت‌علمی دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران) و #دکتر_فراهانی(دبیر کل حزب ندای ایرانیان) در گفتگوی ویژه خبری امشب(10 فروردین)، تکرار مکرراتی بود که بارها شنیده‌ایم، اما شنیدنشان از باب تذکر خالی از لطف نبود.

محوریت اشکالات دکتر ایزدی در ضعف‌ها و اشکالات #برجام بود که #رهبری در موضع رسمی و عمومی نظام در سخنرانی اول فروردین، آن را «#خسارت_محض» نامیدند. موضعی که ازنظر آقای فراهانی محل اشکال است و برجام، مطلوب ممکن بوده است. نکته مهم این گفتگو ادامه‌ی رسوایی‌های است که هزینه‌های آن به‌پای نظام نوشته می‌شود، نه به‌پای جریان یا شخص خاص. بعد از اشاره رهبری به سخنان خصوصی آقای #ظریف مبنی بر عدم رعایت برخی خطوط قرمز در مذاکرات از سر ناتوانی، حالا آقای دکتر فراهانی هم در برابر اشکالاتی که از طرف آقای دکتر ایزدی به برجام وارد شد، جوابی جز این‌که بدیل پیشنهادی شما برای برجام چیست نداشت! باید توجه داشته باشیم که این نوع جواب #دولت_راستگویان و حامیان آن، پذیرش ضمنی چند مطلب است:

1-    پذیرش اشکالات متعدد #برجام که دکتر ایزدی به مواردی اشاره کردند؛ برخلاف گفته‌های سردسته‌ی راست‌گویان که برجام، آفتاب تابان است.

2-    پذیرش عدم رفع «همه» تحریم‌ها؛ کلیدواژه‌ی «همه‌» که رئیس راست‌گویان چندین بار در سخنرانی‌های مختلف پیشا و پسا برجامی بر آن تأکید کردند.

3-    پذیرش در جریان بودن برجام‌های 2 و 3 و ... برای فتح سنگرهای بعدی کشور.

4-    پذیرش وسیله بودن همه‌ی برجام‌ها برای عادی‌سازی روابط با آمریکا.

پیشنهاد می‌کنم این برنامه را ببینید. احتمالاً در فضایی که در گفتگو پیش می‌آید، بتوانید نتایج ضمنی دیگری علاوه بر موارد بالا به دست بیاورید.

شعار سال باشد آخر سال

قابل پیش‌بینی بود که شعار امسال هم به روال چند سال گذشته، در فضای اقتصاد باشد. با همین حدس مطالعه‌ی کتاب اقتصاد مقاومتی دکتر پیغامی را شروع کردم که الآن به نیمه رسیده است. جزئیات این کتاب را در سایت سدید، مرکز تحقیقات بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع)، ببینید. ایشان در فصل دو دلیل اولویت اقتصاد در سال‌های اخیر را «اثرات عمیق و بنیادی‌تر اقتصاد» و «تحولات دهه‌های اخیر دنیا» می‌دانند. اولی نمی‌تواند دلیل اولویت پیدا کردن اقتصاد باشد، بنیادی بودن اقتصاد چیز جدیدی نیست و در اندیشه‌ی متفکران پساوسطایی غرب هم مشهود است. تحولات اخیر دنیا را هم در اتفاقات پس از جنگ دوم جهانی، تشکیل سازمان ملل، نهادهای وابسته و نظم نوین و واحد جهانی می‌دانند. سپس در فصل سوم به بررسی منظومه‌ی نام‌گذاری سال‌ها در اندیشه مقام معظم رهبری می‌پردازند و سعی می‌کنند نظم منطقی نام‌گذاری سال‌ها از 86 به بعد را بیان کنند. توصیه می‌کنم خودتان نگاهی به این کتاب داشته باشید. در حد مرور برخی مفاهیم است.

این‌همه نوشتم که بگویم شاید بد نباشد شعار سال بعد از 13هه به در اعلام بشود. شعار سال در دیدارها و سفرهای نوروزی آن‌قدر مورد تحلیل کوچه و بازاری واقع می‌شود، انگاری پس از 13هه، شعار سال محقق شده و حالا که کم‌کم مملکت از خواب بیست‌روزه‌ی نوروزی بیرون می‌آید، باید برویم دنبال کار خودمان. اگر این ممکن نیست، پیام رهبری را بین مطرب‌ بازی‌های سال‌تحویلی صداوسیما و آن آقایی که هنوز عرق سفر نیویورکش خشک نشده، پخش نکنند. بگذارند بزن‌وبکوب که تمام شد،‌ بگویند حالا پیامی هم هست از رهبری؛ بشنوید. هیچ‌کدام آن‌ها اگر نمی‌شود، شعار سال را با زرق‌وبرق گوشه‌ی تلویزیون ننویسند، کَأنَّ صبح تا شب که پنجره جادو نگاه می‌کنی، اقتصاد مقاومتی را می‌کنند ته حلقت. هیچ‌کدام این‌ها هم که نمی‌شود، پیام آقای روحانی را بعدش پخش نکنند که بشود قوزبالاقوز. یا اقلاً اهل خطابه روی منبر‌های آخر هفته چیزی جز بیان چندباره‌ی پیام نوروزی رهبری و سخنرانی مشهد بگویند. مثلاً از اقتصاد مقاومتی در شهر و دیار خودشان خطابه بخوانند. خداوکیلی اگر هیچ‌کدام این‌ها نشد، می‌شود بی‌خیال کتاب و همایش و نشست و دستورالعمل خاموش کردن یک چراغ در هر اتاق ادارات در راستای اقتصاد مقاومتی شد.

یادداشتی بر پیام نوروزی اوباما

روز میلاد اقاقیها

دکتر عادل پیغامی، در فصل اول کتاب اقتصاد مقاومتی سه ابزار اساسی دشمن در تحریم اقتصادی را این گونه برمی‌شمارند:

1-    ابزار تکنولوژیک فناوری‌های خاص کلیدی

2-    مشارکت جهانی همگانی برای تحریم ایران

3-    ادارک و ذهنیت مردم ایران از وضعیت اقتصادی کشور


تجربه نشان می‌دهد مورد اول نمی‌تواند ابزار کارآمدی برای تحریم ایران باشد: «ما تقریباً در این چندساله هرقدر فناوری خواسته‌ایم، ساخته‌ایم و هیچ مشکلی نداشته‌ایم. ما در مورد فناوری‌های برتر، هیچ نگرانی نداریم.» برای مورد دوم هم آمده است: «مشارکت جهانی در طولانی‌مدت همراهی نمی‌کند و ارتباطات مختلف برای دور زدن تحریم وجود دارد.» اما افکار عمومی مردم نسبت به تحریم‌ها، پاشنه‌ی آشیل آسیب دیدن کشور ما از تحریم‌ها است. اجمالاً به نظر می‌رسد راه درست هدایت افکار عمومی مردم در زمان تحریم صحبت صریح، شفاف و بی‌پرده با مردم نسبت به وضعیت کشور و آگاهی دادن و مشارکت بخشیدن واقعی مردم در فرآیندهای حکومتی است.

باراک اوباما ساعتی پیش در پیامی به مناسب نوروز(پیام را در یوتیوب ببینید یا از این پیوند به صورت مستقیم بارگیری نمایید) از فرصت استفاده کرده و به صحبت مستقیم با مردم ایران پرداخته است. اوباما پیام نوروزی خود را با شعری از فریدون مشیری آغاز می‌کند. تمام آنچه در این پیام می‌گذرد، قطعات تکمیل‌کننده‌ی پازل رویکرد سوم است که در بالا گذشت. رویکردی که عده‌ای دانسته و خواسته از خارج از کشور و عده‌ای هم به ظن من بازخواسته و دانسته در کشور، قطعات مختلفش را شکل می‌دهند.

اوباما با اشاره به توافق هسته‌ای، با تأکید بر زمان‌بر بودن هویدا شدن نتایج آن برای مردم ایران و این‌که یک توافق هسته‌ای تمام مشکلات را حل نمی‌کند، فایده‌های حضور ایران در جامعه جهانی را برمی‌شمارد:

تا زمانی که دال مرکزی جریان اصولگرایی «پیگیری منویات رهبری» است، وضع ما از این بهتر نمی‌شود.

تا زمانی که به دنبال عقلانیت سیاسی نباشیم و سعی نکنیم با فعالیت‌های نظری و عملیِ خودمان، بخشی از هزینه‌های رهبری را بر دوش بکشیم، و دائماً حرفمان به‌اصطلاح «اجرای منویات رهبری» باشد، یعنی نمی‌خواهیم مسئولیت کاری را که انجام می‌دهیم بر عهده بگیریم. یعنی می‌خواهیم شخص دیگری تصمیم بگیرد و ما آن را اجرا کنیم. همیشه منتظریم که ایشان فرمایشی داشته باشند تا ما کاری بکنیم. (انتقاداتی که به برخی از ائمه جمعه‌ هم می‌توان وارد دانست. نعل به نعل کلام رهبری را در خطبه تکرار می‌کنند، که در کنار تکرارهای خشک و بی‌مایه‌ی سیمای جمهوری اسلامی، عمق کلام این مرد فرزانه را برای مخاطب هویدا که نمی‌کند،‌ هیچ؛ ملت را برمی‌گرداند.)

نتیجه‌ی این رویکرد چه می‌شود؟

نتیجه این می‌شود که اصولگرایان، دائماً ادبیات نظریِ تولیدشده توسط رهبر انقلاب را در سخیف‌ترین لایه‌ی ممکن و در بدوی‌ترین امور هزینه می‌کنند؛ بدون آنکه توانایی آن را داشته باشند که خطی بر آن بیفزایند یا آن را با شرایط کاری‌شان تطبیق دهند. این می‌شود که حتی شعارهای تبلیغاتی‌شان نیز بدون هیچ خلاقیتی، مستقیم از سخنان رهبری وام گرفته می‌شود.