دانش‌جوی حرف‌دار

آن‌چه می‌فهمم، می‌نویسم

دانش‌جوی حرف‌دار

آن‌چه می‌فهمم، می‌نویسم

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دانشگاه» ثبت شده است

صفر: 

روز وبلاگ‌نویسی فارسی دیروز بود البته، ولی چه عیب! بهونه بود برای نوشتن. 

اول: 

یک سال اخیر اینقدر درگیر روزمره‌های کاری و خانوادگی شده‌ام که کمتر وقتی برای نشخوارهای خودم دارم. البته که همیشه ریشه‌ی همه‌ی وقت نداشتن‌ها، اولویت نداشتن است؛ و الا آدمی اگر بخواهد کاری کند،‌ می‌کند. 

همین ننوشتن‌ها موجب شده مغزم کپک بزند. وقتی می‌خوانی، ذهن شروع می‌کند به هضم و نوشتن در بدترین حالت مثل دستشویی است، سره را از ناسره جدا می‌کند. در حالت معمول هم موجب نظم فکر و ذهن و اندیشه و تبادل نظر است.

دوم:

از اختلاط شبکه‌های اجتماعی و وبلاگ و ویرگول و سایت شخصی و … خُل شده‌ام.

الفت شبهایخوش را روزگار ازما گرفت/ای خوشا روزی که باهم روزگاری داشتیم

شهریور ماه 1392، زمانی که تنها چند روز از سومین ترم تحصیل ما در علوم‌سیاسیِ دانشگاه امام صادق(ع) گذشته بود، "هم‌اتاقی‌های امسالِ من" را نوشتم. اتاقی که با مهر و محبت و مروت شکل گرفته و در یکی از بهترین و خوش‌منظره‌ترین اتاق‌های مجوعه‌ی اقامتگاه‌ دانشگاه واقع شده بود(است). من، حاج احسان عزیز،دادش حامد گل، علی آقای بامرام و آقا حسین. ما 5 نفر اعضای اتاقی بودیم که به برکت دارو‌های گیاهی احسان‌خان و عکس شهید چراغی که اتاق 222 به نام ایشان مزین بود، بین بچه‌ها به عطاری شهید چراغی معروف شده بود. الحق و الانصاف اتاق ما بین دیگر اتاق‌های هم دوره‌ای‌ها، شادترین و یکدست‌ترین اتاق بود. بگذریم از این که شرایط به‌نحوی پیش رفت که به ناچار، حسین از ترکیب ما جدا شد و رفت، ولی ما چندماه بعد از عید را هم که بدون او بودیم، با او بودیم؛ رفتنی که حتی در ظاهر اتاق هم تأثیر زیادی داشت.

 حدود 10 ماه زندگی ما در این اتاق، هفته پیش چنین روزهایی تمام شد. ما ماندیم و خاطراتی بسیار شیرین و طبیعتا گاهی تلخ با در و دیوار این اتاق، روزهای آخری که مشغول جمع‌وجور کردن وسایل برای تحویل به انبار بودیم، اصلا روزهای خوبی نبودند...

سال آینده من و حامد و احسان با محمدرضا و امیرحسین، دو هم‌اتاقیِ جدید خواهیم بود. علی در اتاق دیگری است و حسین هم در همان ترکیبی که بعد از عید به آن‌ وارد شد.

و اما؛ امثال (امسال) که قدری تجربه‌ی ما در دانشگاه بیشتر بود، به وضوح برایم قابل درک بود که زندگی این‌روزهای دانشجویی ما در خوابگاه‌های مجردی، کوچک‌شده‌ی بخش‌های بسیاری از زندگی جدی‌تر ما در اجتماع در آینده‌ای نه چندان دور است. همین تجربه‌ی کوچک لحظات سختی داشت و تجربه‌هایی سنگین. بماند که چقدر تصمیماتمان درست بود و چقدرش نادرست.

باشد که سال آینده،روزهایی شیرین‌تر و مفیدتر در اتاق 4در4مان داشته باشیم.

پ.ن۱: نوشته‌های این روزها، حاصل نشخوارهای خودم با خودم در زوایا و خفایای ذهنم است...
پ.ن۲: این نوشته‌ها خیلی مفصل‎ترند، ولی بیش از این مقدارش، قابل نشر نیستند...

پ.ن۳: در این روزهای عزیز ماه مبارک رمضان، دعایمان کنید...

پ.ن۴: شعر بالا را از کامنت(نظر) خصوصی حسین برداشته‌ام. حسین جان، اگر این‌جا را میخوانی وشاعرش را میشناسی، بگو بی‌زحمت...

در زمینه‌ی اینترنت و فناوری اطلاعات، امسال، هم اتفاقات خوبی در دانشگاه رخ داده و هم اتفاقات بد.

از جمله‌ی تغییراتی که بحمدلله در مراحل آخر هست و به زودی  رونمایی خواهدشد، نسخه جدید سایت دانشگاه هست. هرچند به این نسخه هم می‌شه اشکالاتی وارد کرد، اما همین که سایت فعلی که جز شرمندگی، چیزی برای دانشگاه نداره، کنار گذاشته می‌شه، باز خودش جای شکر داره.

اتفاق خیلی‌خوب بعدی، اینترنت‌دار شدن تمام اقامت‌گاه(خواب‌گاه)ها بود که به گفته مدیرکل کتابخانه و مرکز اطلاع‌رسانی دانشگاه، با نصب 40 access point جدید، همه‌ی مناطق 22گانه اقامت‌گاه‌ها به صورت کامل اینترنت‌دار(!) شدند. در حالی که تا همین چند هفته پیش، فقط بعضی از بلوک‌ها به صورت کج‌دار و مریض به اینترنت دسترسی داشتند.

اما اتفاق بسیاربد و مضحکی هم که افتاد، اعمال محدودیت حجمی، علاوه بر محدودیت سرعت بود. هرچند مسئولین برای این کار، دلایل خودشون را دارند و تا حدی هم منطقی هست، اما میزان در نظرگرفته‌شده، واقعا کم به نظر میاد. بهتر بود که به دانشجویان کارشناسی حداقل 1GB در هفته اختصاص می‌دادند. بگذریم...

سایت دیداری شنیداری اتفاق خوب دیگری هم که امروز رایانامه‌اش به رایانامه‌ی دانشگاهی ما ارسال شده، آغار به کار پایگاه اینترنتی بخش دیداری و شنیداری دانشگاه به آدرس tv.isu.ac.ir است. کار خوبی که منابع خوبی را منتشر کرده. هرچند خیلی جای کار داره. استفاده از این پایگاه موقعی لذت‌بخش می‌شد که محدودیت سرعت را برای بارگیری از شبکه داخلی دانشگاه برمی‌داشتند. اگر دانشجوی دانشگاه امام‌صادق(ع) هستید، حتما سری به این پایگاه اینترنتی بزنید. 

مدتی هست که ننوشته‌ام، البته در همین مدت که قدری شلوغ و پلوغ بود و کارهای مانده‌ هم بیشتر و بیشتر می‌شدند، نوشتن‌های شبانه‌ در دفتر روزنوشت و پیامک‌های گاه‌وبی‌گاه به 31شب سرجایش بود. منتهی فرصتی برای 2دانش‌جو نمی‌ماند.

حالا بعد از سپری شدن هفته‌یِ دومِ سومین ترمِ تحصیل در دانشگاه، وقتی است برای نوشتن.

سال نو، نو شدن‌هایی را هم در پی دارد. اهداف نو، دوستان نو، درس‌های نو، ....  و هم‌اتاقی‌های نو !!

هم‌اتاقی‌هایِ وبلاگ‌نویسِ من. این اتاقِ امسالِ ما، مهدِ وبلاگ‌نویسیِ 91ای‌هایِ سیاسیِ امام‌صادقی است.

 اتاق 222 هم خودش برای خودش صفایی دارد. بالکن و درخت گردو(الآن از قرارگاه اطلاع دادند که این درخت، درخت خرمالو هست!!)ی روبه‌رویش منظره‌ی خوبی را رقم زده.

ژورنال احتمالا در آینده تبدیل شود به مرکز مطالعات ترکیه و حومه. البته فعلا در مرحله‌ی مطالعات است. اما چون خود این حسین آقای ما هم ترک است و زبان ترک‌ها را هم می‌فهمد، ترکیه را مثل هلو خواهدبلعید. نوش‌جانش!!

قرارگاه مثل وبلاگ بی‌دروپیکر خودم از هر دری و دربه‌درشده‌ای می‌نویسد. هم می‌توانید "علمدار" پیدا کنید و هم می‌توانید "عرق کاسنی" سفارش دهید. علی در اتاق هم برای خودش علمداری است.

احسان ملانوری از نوع شمسی‌اش هم می‌نویسد. آرشیو وبلاگ احسان برای خودش یک ویکی‌پدیایی است. گاهی تندتند می‌نویسد و گاهی یک ندایی از عالم غیب می‌رسد که ننویسد. به هر حال جزء معدود کسانی است که به احتمال زیاد و تا حدود زیادی تکلیفش با خودش روشن است. البته ما(یعنی بچه‌های سیاسی) احسان را مرتد می‌دانیم و از او و همه‌ی ارتباطاتی ها تبری می‌جوییم.!

فقط می‌ماند حاج حامد ما که دست به قلم است و خوب هم می‌نویسد. منتهی وبلاگ و فضای مجازی و مایتعلق به را (به جز فیس‌بوق!) طلاق داده‌است. اگر بشود حامد را هم چسباند به عالم وبلاگ‌ها، خیلی خوب می‌شود.

محمدحسین  هم هرچند هم‌اتاقی نیست، ولی به خاطر پروژه‌ای که با هم داریم، چیزی از هم‌اتاقی برای ما کم ندارد.اسراب ( که ما نفهمیدیم دسته‌ی چه جور جانورانی را گویند!) می‌نویسد! از "نامه‌ی یک دیپلمات به نامزدش" تا "23 قصه‌ی تولستوی".

ادامه دارد...

محمد قائمی‌راد، متولد 1373، قم، ملقب به رها

شاعری جوان و بسیار خوش‌ذوق، ورودی 91 فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام‌صادق(ع)
شعرهایشان بسیاربسیار زیباست:

(در ادامه مطلب)